به عبارت دیگر، بیش از نگاه انحصارا جامعه شناسانه به فضای مجازی، لازم است به مطالعات مردمشناختی آن توجه شود. این، برخلاف تصور جریان غالب و قالبی مطالعه رسانه در ایران است اما جا دارد پژوهشگران ارتباطات نگاهی نقادانه به روششناسی مطالعه فضای مجازی بکنند و با توجه به اقتضائات موضوع و نه به پیروی از عادات و سنت های متداول، به این موضوع بنگرند. ضرورت این بازنگری ریشه در خصایص فضای مجازی دارد.
اشتغال و شکلهای جدید کار
گرایش عمومی، به کارهایی است که وجه غالب آنها، دانش است و توجه به چنین امری بهخودیخود، شرط اولیهی توسعهی سالم مییاشد. باید از عوامل خاصی که اشتغال به آنها بستگی دارد، ارزیابی دقیقتری به عمل آورد. باشکلهای بدیع کار، میتوان به مزایای ویژهای درارتباط با اشتغال و بهرهوری دست یافت.
به موجب یک بررسی تجربی که بهوسیلهی «پکا ییلوستالو»[3] انجام شد و بر شرکتهای فنلاندی متمرکز بود، مکانهای کاری که امکان یادگیری مستمر در آنها فراهم شده بود، دارای میانگین افزایش برابر با 15 نفر بودند، درحالی که تعداد کارکنان مکانهای کاری که فرصتی برای یادگیری و رشد فراهم نمیکردند، رو به کاهش بود. متأسفانه فقط یک چهارم از مجموع مکانهای کاری در ردهی موارد مثبت قرار داشتند.
بررسیها همچنین نشان میدهند که اثرات اشتغال، بیشترند؛ گروهها، کانونها، نوبتهای کاری، و محافل کیفی بیشتری به ظهور رسیدهاند. اگر درمحل کار موفق به نوآوری در فرآیندها شویم، افزایش اشتغال در ارتباط با دیگر عرصهها به سه برابر میرسد، و در صورت نوآوری درتولید، اختلاف در پیامدهای اشتغال، به 12 برابر میرسد.
یادگیری و توسعهی سازمانی
حیات کاری مبتنی بر دانش و کاردانی، نیازمند مهارتآموزی پایهای و حرفهگرا است. مهارتآموزی درعینحال به یک هدف شخصی تبدیل میشود. مطالعات پژوهشی نشان میدهند که مهارتآموزی، سرمایهگذاری خوبی در حوزهی اشتغال و بهرهوری است، بهشرطیکه بنابه یک نیاز خاص، به آن اقدام شود، یا این که سازماندهی کار نیز در همان حین گسترش یابد و مهارتهای جدید و پیشین، واقعاً در سازمان به کار گرفته شوند.
در همین ارتباط، مزایای فناورانه را نیز تنها هنگامی میتوان دریافت که حال و هوای عملیات درمحیط شغلی ارتقا یابد. اگر ندانیم که چگونه درمحیط کار از مهارتها یا از فناوری پیشرفته بهره بگیریم، یا اگر هدف ما درمحیط کار، سودبردن از منابع عمومی و از جویندگان کار، بدون توجه به مسئولیتها و بدون توجه به کارآیی واقعی باشد، در آن صورت، ایراد کار را تنها در مهارتآموزی نباید جستجو کرد.
خانمها و آقایان، برای بهرهگیری از سرمایهگذاریهای فناورانه و مهارتآموزی، نیازمند سازماندهی مجدد کار هستیم. بهرهگیری از سرمایهی فکری و مهارتآموزی به این معنا است که کانون توجه سیاست کار را به سوی ابزارها و شیوههای توسعهی حیات کاری تغییر دهیم. باید از محلهای کار در بهبود کارکردهایشان پشتیبانی کرد واین، کار آسانی نیست؛ هر چند که ما پیششرطهای اطلاعاتی و سازمانی لازم برای این امر، و نیز مقدار تجربهی عملی لازم را به دست آوردهایم. سیاست «توسعهی حیات کاری» در عرصهی صنعت و پیشه[4]، سیاست بسیار ثمربخشی است، زیرا عمدتاً از سرمایههای فنی و انسانی موجود بهره میگیرد. به تبع اصطلاح معروف «تحقیق و توسعه»[5] در اینجا باید از «یادگیری و توسعهی سازمانی»[6] سخن بگوییم.
از دورکاری تا کار الکترونیکی
تعریف سنتی دورکاری، کار در مکانهایی غیر از مکانهای کاری متعارف کارفرما، استفاده از فناوری اطلاعات یا فناوری مخابرات و احتمالاً اوقات کاری انعطافپذیر را شامل میشده است. در بررسی این مشخصهها، میبینیم که کاربرد فناوری مخابرات واطلاعات، امروزه پیششرط تقریباً هرنوع کاری است. انجام کارهای شخصی بر محیطهای رابط کاربر[7] و شبکههای دادهای استوارند. اتصالات ]ارتباطی[ درونی و بیرونی محلهای کاری و نیز انتقال اطلاعات و دادهها، از عناصر کار معمول ]وبهنجار[ هستند. بنا به توافق محلی و شخصی، اوقات کاری، متنوع و گوناگون میشوند. فناوری سیار، مثل تلفن همراه، برقراری تماس و انجام کار در هر مکانی را، عملاً ممکن ساخته و در نتیجه تغییرات فنی و سازمانی، توصیف عمومی کار را در راستای دورکاری گسترش داده است.
علاوه بر نکات بالا، دریافتهایم که تأمین نیازهای خدمتگیران، نیازمند همکاری دو جانبه در سطحی عمیقتر میباشد. این امر در قالب عملکردی دریک زنجیرهی ارزش افزوده، یا در شبکهی ارزش افزوده نمود مییابد: کارکنان غالباً در گروههایی کار میکنند که افراد تشکیلدهندهی این گروهها از سوی سازمانهای مختلفی استخدامشدهاند.
حتی محیط رابط یک سازمان ممکن است انعطافپذیر باشد. یک سازمان کارآمد دارای همکاریهای گسترده است، توزیعشونده است، و بلکه از بسیاری اتصالات و ارتباطات خود، ارزش افزوده کسب میکند.
به این دلیل، کار معمولاً به سمت و سویی تغییر شکل میداد که تا دیروز، با واژهی دورکاری به آن اشاره میکردیم. امروز به جای دورکاری، از کار الکترونیکی سخن میگوییم. البته این بدان معنا نیست که حیات کاری، یکباره و یکسره، از نظر فناوری یا اوقات کاری، وضعیتی انعطافپذیر یافته، یا این که غایت مطلوب ما چنین وضعیتی است. ولی در هر حال، پیشرفتها مسیری را در پیش گرفته که دورکاری مثل کار ]متعارف[، یعنی کار از طریق شبکههای دادهای، که در بسیاری جاها مستقر شده و پشتیبانی فنی میشود، به شکلی خارقالعاده در حال گسترش است.
مفهوم شبکه عرفاً با پرهیز از تحرکات فیزیکی غیرلازم، صرفهجوییهای زیستمحیطی و تقسیم کار به شیوهای که به لحاظ خطمشیهای منطقهای، مصلحتآمیز میباشد، پیوند خورده است. این مضامین هنوز بحث روز هستند، و بحث دربارهی دورکاری به کاربردهای عملی در این عرصهها منجر شده.
کار الکترونیکی وکیفیت حیات کاری
تماسهای فزاینده و همواره فعال با بسیاری از بخشها، هم تعداد فرایندهای کاری را افزایش میدهند و هم چرخهی مربوط به آنها را تقویت میکنند. باید از مزایا و معایب شکلهای جدید کار، آگاه باشیم. افزایش همزمان کیفیت حیات کاری و سوددهی، امکانپذیر است؛ بنابراین میتوانیم از فرسودگی در کار، بیماری، و بازنشستگی زودهنگام پرهیز کنیم. ابداً مجاز به وضعیتی نیستیم که درآن، تغییرات فنی و سازمانی درحیات کاری، منجر به افزایش ازکارافتادگی شود.
اهداف اقتصادی
در طی دورهی 200 سالهی روشنگری، استدلال و کارآیی، به قابلیت نامتوازنی از نظر فنی و سازمانی دست یافتهایم. درواقع، سیستمهایی که خلق کردهایم، بهخودیخود، در صورتی که از محدودههای زیستشناسی و بومشناسی[8]، یا گسترهی انسانی فراتر بروند، بزرگترین تهدید هستند.
مسئلهی مهم دیگر، به مدیریت سیستمهای اقتصادی و فنی مربوط میشود. هر روز باید از خود بپرسیم که آیا ما درخدمت این سیستمها هستیم، یا این سیستمها درخدمت ما. ما کار نیستیم، ما انسانایم. نتایج کار باید برای ساختن یک حیات ارزشمند انسانی مورد استفاده قرار گیرند، و درعین حال باید مراقب باشیم که فشار بیش از حد بر محیط زیست وارد نکنیم. این نیازهای گسترشیافتهی انسانی و بومشناسانه، مادهی اصلی آیندهی اقتصادی و مبنای کنترل حیات راتشکیل میدهند.
تارجا فیلاتف
مترجم: علیحسین قاسمی
دانشجوی دورهی دکتری اطلاعرسانی و کتابداری دانشگاه فردوسی مشهد
جامعه و هویت
جامعه و هویت بخشی ازا عتقاد نامه کنشگرایی سمبولیکی میباشد که هویت شخصی برگرفته از روابط جنسی مؤنث/مذکر با دیگران و تصوری از ارزشیابیها ومفاهیم دیگران را شامل میگردد.
همانگونه که چارلز کولی (Charles Cooley) یک قرن پیش بدان اشاره نموده است:
"در طبقهای گیرا و وسیعی از موارد، مرجع اجتماعی، شکلی از تصوری صریح از نحوه خودنماییها در ذهن میباشد و نوعی از احساسات و عواطف نفسانی است که به واسطه نگرشی معطوف بر ذهن مشخص میگردد.خود اجتماعی از این نوع (از این دسته) را باید خود انعکاسی یا خود آئینه نامید."