نگاه نوین به مسائل مدیریتی ایجاب می کند که مدیران به سادگی از کنار نقش تاثیر گدار فناوری های ارتباطی و اطلاعاتی عبور نکنند. ورود گسترده رایانه و ابزارهای جانبی آن به درون ساختار اجرایی و اداری سازمان ها و گسترش اقبال عمومی مدیران به انجام اطلاع رسانی در حیطه شبکه جهانی اینترنت حتی به صورت ظاهری امری است که باید با توجه و درایت خاصی به آن نگاه کرد. و راهکارهای مناسب را در بستر های موجود مشخص و به کاربست تا ابزارهایموثر در پیشرفت شاخص هایICT در سازمان به بهترین نحو ممکن، چه از نظر کمی و چه از جنبه کیفی مورد استفاده قرار گیرد. ضمن اینکه از تحمیل هزینه های اقتصادی نامعقول بر دوش سازمان جلوگیری کند. گسترش و پیچیدگی علوم رایانه و فرآیندهای تولید تا توزیع اطلاعات با توجه به تنوع تخصصهای علمی و فنی به حدی است که هرکس نمی تواند به تنهایی در تمام ابزارهای اطلاعاتی و ارتباطی صاحب دانش های لازم باشد.
با این وجود مدیر یک سازمان باید در حد لازم از اطلاعات تخصصی و پایه برخوردار باشد. اما امروزه در سازمان های بزرگ رسالت استقرار، توسعه و نظارت بر این فناوری ها بر عهده واحدهایICT می باشد. که بر حسب تنوع و حجم کار از متخصصین مختلفی تشکیل می شود ولی به هر حال مدیریت ICT در سازمان امری است که باید با نظارت مستقیم مدیر سازمان همرا باشد. تا هماهنگ و همسو با سایر برنامه ها و کارکردهای سازمان گام بردارد.
از جمله مهمترین گام ها و برنامه ها در مدیریت و هدایت راهبردیICT در سازمان توجه به کاربران و افرادی است که باید از این فناوری استفاده کنند. برگزاری ذوره های آموزشی مبتنی بر نباز سنجی گروههای کاری، ترغیب و تشویق کارمندان و کارشناسان به استفاده ازIT در ابعاد کاری و حتی خصوصی و همچنین طراحی مدل های کوچچک و آزمایشی برای گسترش آگاهی و تجربه افراد می باشد.
در برخی از سیستم های سنتی و سازمان های غیر پویا این تفکر وجود دارد که احتمالاً ورود فناوریهای جدید موجب حذف و از بین رفتن موقعیت شغلی اشخاص می شود در این گونه موارد ابتدا به ساکن مدیر باید با ذکر نمونه ها و مدل های موجود و مزایای شخصی و کاری استفاده از ابزارهای فناوری اطلاعات را برای کارمندانش توجیه و تفسیر کند. بهترین شیوه برای رفع این نگرانیها برگزاری دوره های آموزشی مناسب برای کارمندان هر یک از بخش هاست تا زمینه برای نوید این نکته به کارمندان فراهم شود که در صورت حضور موثر در کلاس های اموزشی و استفاده مناسب از مباحث این کلاس ها موجب ارتقا سطح درآمدی و شغلی آنها خواهد شد.
در صورت سرمایه گذلری شما برای توسعه زیر ساختهای ICT در سازمان چنانچه استقبال خوبی از برنامه های آموزشی نشود سرمایه گذاری شرکت به هدر خواهد رفت. در روش های آموزشی می توان برحسب تعیین سطح و معیار های لازم جزوات آموزشی، کتابهای تخصصی، دوره های آموزشی، کلاس های خصوصی و چند رسانه ای ها آموزش های لازم را ارائه داد. نکته مهمی که در این کار بایستی مورد توجه قرار بگیرد تکیه و تاکید بیشتر بر روی قابلیتهای مورد نیاز نرم افزارهایی است که بیشتر مورد استفاده کارمندان قرار می گیرد. همچنین باید دقت کرد که آموزش ها نیز بر اساس نیازهای کارمندان به صورت تخصصی ارائه شود. این کار در از بین بردن هزینه های اضافی نقش موثری دارد. توسعه سریع سیستم های ICT تاثیرات شگرفی بر کار و تجارت می گذارد. اگر شما به عنوان مدیر بخواهید از موقعیتهای فراهم شده بهترین استفاده را داشته باشید باید نیروهای خود را برای ارتقا دادن مهارت ها و تخصص هایشان در زمینهICT تشویق کنید برای این کار شما می توانید در جلسات مختلف کارکنانتان را از توجه و علاقه خود به مباحثICT و تلفیق و کاربردی کردن آن در سازمان آکاه سازید. به عنوان مثال می توانید در نشریه داخلی سازمان به این مهم بپردازید و هر از چند گاهی فهرستی از سایتها و مجلات و نشریات مختلف علوم رایانه را در اختیار کارکنانتان بگذارید.
پس از تعیین خط مشی ها و راهکارهای مور نیاز سازمان بر اساس کاستی ها و ظرفیتهای موجود برای انجام تغییرات در ساختار کاری بر اساس سیستم های ICT با خدمات دهندگان این فناوری ارتباط برقرار کنید و سیستم های ارائه شده از جانب آنها را مورد بررسی قرار دهید و در این تجزیه و تحلیل برنامه ریزی و توجه لازم را برای آینده لحاظ کنید. برای این کار میتوانید ضمن مشاوره با شرکتهای خدمات دهنده از افراد درون سازمان و مشتریان نیز نظر خواهی کنید تا مطمئن شوید که سیستم های گنجانده شده قابل هدایت از جانب کارمندان و قابل استفاده از جانب مشتریان سازمان باشد. در این بخش توحه به رقابتهای بین سازمانی در انتخاب نوع سیستم موثر خواهد بود. همانطور که می دانید کلیه فعالیتها و برنامه ریزی ها در یک سازمان در نهایت به یک هدف ختم می شود و آن دست یافتن به سود اقتصادی است شما پس از انجام مراحل بستر سازی و هدایت ابزارهای ICT در سازمان خود می توانید تحول اساسی و مهمی را در سازمان ایجاد کنید. گسترش فوق العاده اینترنت در میان سازمان ها و شرکتهای مختلف در دنیای مبادلات تجاری تحول بزرگی ایجاد کرده، با این پیش زمینه سازمانهایی که از وجود مدیران پیشرو و آینده نگر سود می برند در انتخاب ابزارهایICT آندسته ای را برگزیدند که با استانداردهای اینترنت سازگار باشد تمام این فعالیت ها به ظهور پدیده تجارت الکترونیک انجامیده.
در تحول صورت گرفته در عرصه های تجارت و مدیریت امروزه کلیه سیستم ها و فرآیندهای سازمان با یکدیگر هماهنگ و همسو می شوند تا خدمات فروش کالاها و خدمات سازمان در ارتباطاتOnline به صورت سریع و دقیق انجام شود. اگر سازمان شما بخواهد از بسترهای ICT بیشترین بهره را تجاری را در زمینه تخصصی خود داشته باشد باید از کارشناسان واحد ICT خود در مباحث تجاری استفاده کند این امر تا حدی مهم است که امروزه بر حضور یک کارشناس ICT که آگاهی و دانش لازم را پیرامون سیسستهای تجاری سازمان داراست تاکید فراوانی می شود.
بسیاری معتقدند که بیشتر مدیران موفق از مشاوران خوب بهره می برند با این دیدگاه و با توجه به اینکه تنوع بسیاری در سیستم ها و ابزارهایICT وجود دارد سازمان شما می تواند در بره های خاص زمانی از مشاوران مختلف استفاده کند. مشاوره می تواند از جانب یک فرد و یا از جانب یک شرکت و سازمان دیگر دریافت شود.
ولی در هر صورت باید مهارت ها و سوابق مشاور به دقت مورد بررسی قرار گیرد. همچنین شما می توانید روند اجرایی همه یا بخشی از سیستم های فناوریهای ارتباطات و اطلاعات سازمان خود را برای هدایت در اختیار شرکتهای واجد شرایط بگذارید. تا ضمن استفاده، بهینه از خدمات یک شرکت متخصص در کاهش هزینه های سرمایه گذاری نیز موفق باشید. انقلاب صورت گرفته دردنیای ارتباطات با اینترنت بازارهای جدید تجاری و فرصت های اقتصادی بسیاری را فراهم کرده است. در این میان بسیاری از شرکتها در بازار رقابتی موجو با استفاده از بسترها و امکانات وجود در اینترنت موفق شده اندهزینه های خود را کاهش دهند. نقش اینترنت در کاهش هزینه های ارتباطی بسیار مهم است شما می توانید بسیاری از پیام هایی که تاکنون با پست عادی، فکس ارسال می کردید را از طریق پست الکترونیک انتقال دهیدو با استفاده از سیستم های ویدئو کنفرانس عملیات و نشست هایی را که نیازمند سفرهای درون وبرون شهری است را در محل سازمان خود برگزار کنید. اینترنت این زمینه را فراهم آورد که در هنگام خرید و دریافت استعلام به بازارهای وسیع تری دست پیدا کنید و بتوانید قیمت های انواع محصولات را در زمانی کوتاه دریافت و بررسی کنیدو در کوتاهترین زمان تصمیمات لازم را بگیرید. دریافت استعلام ها و اطلاعات مربوط به استخدام افرادجدید از طریق اینترنت ضمن کاهش هزینه ها در تبلیغات و... می تواند از هدر رفتن وقت شما نیز جلوگیری نماید. همانطور که ذکر شد عوامل و شاخص های بسیاری درICT وجود دارد که با شناخت و بهره گیری و استفاده به جا و مناسب از آنها می توان آثار و تبعات مثبتی را برای سازمان به ارمغان آورد. باید اذعان داشت که مدیریت سازمانی امروزه به واقع از تلفیق ابزارهای ICT با ساختارهای تشکیلاتی و برنامه های حال و آینده خود ناگزیر است و چیزی که برای بحث و تجزیه و تحلیل باقی می ماند شناخت درست و به هنگام نیاز هایی است که موجب پیشرفت کاری و بهره وری فردی و سازمانی شود اما مهمترین و شاید دردناکترین معضل در توسعه واقعی و اصولیICT در ایران عدم رعایت اصول مهندسی اطلاعات و مدیریت اطلاعات در سازمانهای مختلف باشد. نگاه غیر کارشناسانه برخی از مسئولان ومدیران سازمان ها و حتی مدیرانIT آنها به قابلیتها و ظرفیتهای هر یک از ابزارهایICT و امکان سنجی آن ابزار در ساختار سازمانشان می باشد. امید است مدیریت ICT در سازمان های مختلف کشورمان به صورت علمی تر، اصولی تر و دلسوزانه تر صورت بگیرد تا گام های مناسب برای توسعه همه جانبه از طریقICT برداشته شود.منبع: سایت آیندهنگر
جنگ های آینده با بکارگیری کامپیوتر انجام می شود و فناوری نوین اطلاع رسانی هر چه بیشتر در خدمت ارتش ها قرار خواهد گرفت. برای سربازان آینده، جنگ بدون کامپیوتر بی معنی است و چرخ بال ها، تانک ها، نفربرها و حتی تجهیزات سبک و فردی سربازان هرچه بیشتر الکترونیکی خواهند شد. سربازان آینده در زمان وقوع یک جنگ حقیقی، با فناوری پیشرفته اطلاع رسانی، سیستم های ویدیویی و اینترنت لحظه به لحظه از جایگاه خود، موقعیت دشمن را زیر نظر می گیرند. نخستین نمونه های بکارگیری چنین روش هایی به عنوان نمونه در جریان جنگ بالکان و جنگ دوم خلیج فارس صورت گرفت.
به گزارش بنگاه سخن پراکنی بریتانیا (C.B.B) دولت انگلیس قصد دارد برای نهایی کردن بکارگیری چنین سیستم ها و تجهیزاتی تا سال 2011 میلادی، نزدیک به یک میلیارد پوند هزینه کند. این در حالیست که در فرانسه، آلمان، اسپانیا و ایتالیا نیز طرح های مشابهی در نظر گرفته شده است. این گزارش می افزاید: ایالات متحده آمریکا نیز می کوشد تا سال 2010 میلادی، بیش از 4 میلیارد دلار در برنامه بهینه سازی پیاده نظام خود سرمایه گذاری کرده و 50 میلیارد دلار برای استفاده از فناوری نوین اطلاعاتی _ ارتباطی در ارتش خود هزینه کند.
• سلطه ماهواره ای
طراحی سیستم های پیشرفته تصویربرداری ماهواره ای با قابلیت های برتر و توانمندی بالای نظارت، به عنوان یک پیشرفت بزرگ علمی و عرصه توسعه فناوری های ارتباطی محسوب می شوند. بنابر این نمی توان از نظر دور داشت که کشورهای پیشرفته و صاحب فناوری ساخت ماهواره به دنبال به دست آوردن امکانات گسترده تر در بهره گیری از فضا به منظور برتری های اطلاعاتی بر دیگر کشورها هستند. در این میان سنجش از دور به عنوان علمی با گستره وسیع قادر است با بهره گیری از ماهواره ها به اندازه گیری و ارزیابی عوارض بر روی زمین، هوا و دریا بدون حضور فیزیکی بپردازد. سنجش از دور در آغاز در انحصار اهداف نظامی و امنیتی بود که با پایان جنگ سرد در اختیار اهداف صلح جویانه نیز قرار گرفت.
در واقع ماهواره ها را باید مولود مبارک جنگ و نظامی گری دانست، مولودی که رفته رفته در حوزه های غیرنظامی کارآمد و ارزشمند شد و اکنون به عنوان ابزار جادویی برای برتری های همه جانبه اطلاعاتی کشورهای صاحب این فناوری و پیروزی بدون جنگ در جهان مطرح است.
اما مشکل کشورهای توسعه نیافته در بهره برداری از این فناوری هزینه بالای دسترسی و بهره برداری از آنست که سبب شده این کشورها به سیستم های کشورهای پیشرفته وابسته باشند. در همین حال و با رشد فناوری فضایی و مینیاتوری شدن این سیستم ها، دسترسی ارزان به فضا ممکن شده و بسیاری از کشورهای در حال توسعه را بر آن داشته که با توسعه ماهواره هایی با قابلیت های ارزان تر سیستم ملی سنجش از دور خود را گسترش دهند.
• جنگ در دنیای مجازی
برای آغاز جنگ ایالات متحده علیه عراق، جوج بوش، رییس جمهوری آمریکا در روز 6 فوریه 2003 از عبارت بازی تمام شد، استفاده کرد. با گسترش بازی های رایانه ای جنگی، واقعیت تلخ جنگ به راحتی به دنیای مجازی کامپیوتر راه یافت و تراژدی ملموس جنگ با همه خشونت ها و زشتی های خود در خدمت سرگرمی های رایانه ای قرار گرفت. بازی هایی که به لحاظ سیاسی کاملا هدایت شده و حساب شده طراحی شده اندو در خدمت سیاست های سلطه جویانه قرار دارند. در دنیای مجازی، هیچکس زخمی یا کشته نمی شود و قربانیان خانواده ای ندارند که نگران سرنوشت شان باشد. بازی کننده رایانه ای در برخی واقعیت های جنگی غوطه ور می شود. او تجسم یک سرباز است که در موقع دفاع از نظم نوین جهانی به رهبری ایالات متحده آمریکا و هم پیمانانش قرار دارد. ارتش آمریکا با جذب ماهرترین برنامه پردازان رایانه ای و خریداری موتورهای توانمند اینگونه بازی ها، به تشویق آموزش و هدایت نیروهای هوادار خود می پردازد.
به گزارش نشریه لوموند دیپلماتیک، ارتش ایالات متحده هدف از طراحی این بازی را، جذب تعداد بیشتری از جوانان به سوی مشاغل نظامی و همسویی با خط مشی آمریکا در جریان جنگ های اخیر ضدتروریسم در افغانستان و عراق عنوان کرده است. از مطرح ترین اینگونه بازی های رایانه ای می توان به سه بازی توفان صحرا، بازگشت به قلعه ولفن اشتاین و بازگشت به بغداد اشاره کرد که در حجم گسترده ای در بازارهای جهانی عرضه شده و در آن سرباز ارتش آمریکا به عنوان نماد خیر در برابر شرارت معرفی شده است. هرچند که از عمر نخستین بازی رایانه ای نزدیک به 30 سال می گذرد و گسترش صنعت اینگونه بازی ها به موضوعی غیرقابل انکار بدل شده و هیچکس را نمی توان از پیشرفت در طراحی بازی های کامپیوتری بازداشت، ابزارهای رسانه ای دنیای امروز، باید دستخوش تغییر و تحول بنیادین شودتغییر و تحولی که سرانجام بازی های رایانه ای را از انحصار بی صدای طرز تفکری خاص و بدل شدن به سلاح تبلیغاتی خارج کند.
خلاصه : مدیریت سازمان ها، همانند هر پدیده ای دارای ماهیتی پویا هستند. میزان پویایی مدیریت سازمان، بسته به مجموعه اقدامات عملی و کنش های فکری مدیران است. برای برون رفت از چالش هایی که سازمان ها با آن روبه رو هستند، همخوانی کنش های فکری و اقدامات عملی مدیران جزء حیاتی ترین عرصه عملیاتی است. به منظور پویا و نوآورانه کردن مدیریت سازمانی، باید شاخص های عمل را مورد توجه جدی قرار داد. یک بخش عمده از شاخص ها که نیاز به توجه جدی دارند، شاخص های ضعف مدیریت سنتی است و بخشی دیگر توجه عمیق بر شاخص های مدیریت برتر و نوین است. در نوشته حاضر تلاش شده است هر دو دسته از شاخص های مدیریت سنتی و مدیریت برتر ارائه و تشریح شود .
متن مقاله:
اشاره: مدیریت سازمان ها، همانند هر پدیده ای دارای ماهیتی پویا هستند. میزان پویایی مدیریت سازمان، بسته به مجموعه اقدامات عملی و کنش های فکری مدیران است. برای برون رفت از چالش هایی که سازمان ها با آن روبه رو هستند، همخوانی کنش های فکری و اقدامات عملی مدیران جزء حیاتی ترین عرصه عملیاتی است. به منظور پویا و نوآورانه کردن مدیریت سازمانی، باید شاخص های عمل را مورد توجه جدی قرار داد. یک بخش عمده از شاخص ها که نیاز به توجه جدی دارند، شاخص های ضعف مدیریت سنتی است و بخشی دیگر توجه عمیق بر شاخص های مدیریت برتر و نوین است. در نوشته حاضر تلاش شده است هر دو دسته از شاخص های مدیریت سنتی و مدیریت برتر ارائه و تشریح شود.
مطالعات تاریخی مؤید این موضوع است که شکوفایی و رونق فرهنگی در حوزه عمومی و در سطح فراگیر و گسترده، منوط به عصر رفاه اجتماعی و متعلق به جوامع برخوردار است. لیکن این قاعده به معنی نفی نقش نخبگان و فرهیختگان و تأثیر آفرینش های زیبا شناختی ارباب ذوق و معرفت نیست. اصولاً این دو حوزه نه تنها رابطه پارادوکسیکال با هم ندارند، بلکه معرف و مکمل یکدیگر نیز هستند. از طرفی در اقتصاد توسعه، میزان مصرف کالاها و خدمات فرهنگی، یکی از شاخصهای اصلی سنجش توسعه یافتگی نظام فرهنگی محسوب می شود.
با این رویکرد، دستیابی به رشد و رونق فرهنگی، فارغ از فراهم ساختن زمینه های توزیع عادلانه و بهره مندی مردم از کالاها و خدمات فرهنگی و هنری در چارچوب اصل حاکمیت مصرف کننده میسر نیست. لذا دولت های مدرن با استفاده از علم اقتصاد برای تحقق اقتصاد رفاه و جامعه برخوردار و زیست شاداب، حول محور تنظیم تولید و عرضه کالاها و خدمات فرهنگی و مدیریت بهینه منابع، دائم در فرآیند سیاستگذاری و برنامه ریزی دخالت می کنند و از طریق اعمال سیاستهای کنترل همچون برقراری معافیت های مالیاتی و هدفمند کردن پرداخت یارانه ها در پی حصول تعادل و برقراری عدالت اجتماعی هستند.
براساس نظریات نئوکلاسیک ها، برای تحلیل ابعاد اقتصادی فعالیت های انسانی، علم اقتصاد به شاخه های گوناگونی تقسیم شده است و روش شناسی اقتصادی در شکل رویکرد انتخاب عقلایی به یک پارادایم عام در علوم اجتماعی بدل شده که کلیه حوزه های رفتار انسان را در بر می گیرد.
رویش شاخه های متعدد بر تنه تنومند درخت اقتصاد، در حوزه های مختلف و متنوع اجتماعی، چون اقتصاد محیط زیست، اقتصاد سیاسی، اقتصاد خانواده، اقتصاد ورزش، اقتصاد آموزش، اقتصاد بهداشت و درمان، اقتصاد فرهنگ و... امکان تجهیز دولت ها را برای اجرای برنامه های توسعه و افزایش رفاه اجتماعی مهیا ساخته است.
نگرش اقتصادی به فرهنگ و هنر در این راستا به دنبال تحلیل اقتصادی مناسبات حاکم بر تولید و مصرف بخش های مختلف فرهنگ و هنر و حمایت از حقوق مالکیت معنوی است. اگرچه این نگرش در کشورهای توسعه یافته برای فهم نسبت فرهنگ و اقتصاد به مثابه یک رویکرد روش شناختی به بلوغ رسیده است، اما در کشورهای در حال توسعه از جمله کشور ما، در مراحل جنینی به سر می برد.
تعریف و تدوین ادبیات مربوط به مقوله اقتصاد فرهنگ و شناخت ابزار و تکنیک های مورد نیاز برای سنجش نسبت فرهنگ و اقتصاد نیازمند تلاشی مستمر، آگاهانه و علمی است که انجام پژوهش های بنیادی- کاربردی و استفاده از تجربیات سایر کشورها در این زمینه قطعاً روشنگر این مسیر و راهنمای مناسبی برای ورود اندیشمندان، اقتصاد دانان، بنگاه های فرهنگی و هنری و دولتمردان به این حوزه است.
از این منظر، اقتصاد فرهنگ ناظر بر شناخت مناسبات و تعاملات بین حوزه های تولید و آفرینش، مصرف و بازار بوده و با استفاده از نظام آماری و جمع آوری و پردازش داده های اطلاعاتی، قادر خواهد بود دولت را در تخصیص و تجهیز مکفی اعتبارات فرهنگی از محل منابع عمومی یاری کرده و در اتخاذ شیوه های حمایتی و هدایتی مناسب به منظور تشویق و ترغیب مشارکت بخش غیردولتی در فعالیت های فرهنگی و افزایش سهم سرمایه گذاری افراد و بنگاههای فرهنگی و هنری در تولید و عرضه کالاها و خدمات فرهنگی در حوزه سیاستگذاری و برنامه ریزی هدایت کند.
اقتصاد فرهنگ با کشف روابط علی بین اقتصاد و فرهنگ و ارائه مدل کارآمد توسعه پایدار، راه را برای رونق و شکوفایی فرهنگی و هنری هموار می سازد و بیش از آنکه در صدد ارزیابی و قضاوت هنجاری از اقدامات و فعالیت های فرهنگی و هنری باشد، به دنبال تحلیل آثار اقتصادی این فعالیت ها و ارائه دانش کمی درباره عوامل مؤثر بر اقدامات، سیاستها، برنامه ها، فعالیت ها و مطلوبیت ها از زاویه هزینه- منفعت و تبیین محدودیت های حاکم بر عرضه و تقاضای کالاهای فرهنگی و هنری است.
نکته مهمی که باید توجه داشت، فواید اجتماعی فعالیت های فرهنگی و هنری است که به دلیل محدودیت ابزار و تکنیک های سنجش در این زمینه، قابل اندازه گیری نیست. لیکن درک مشترک از سودمندی این فعالیت ها، نقطه اتکا و اکتفا بوده و غالباً کمتر محلی برای اختلاف و چانه زنی در این مورد وجود دارد.
مع الوصف در کشورهای در حال توسعه به دلایل ساختاری، ارزشی- هنجاری، تاریخی- سیاسی و مدنی و فرهنگی، تغییر نگرش های فرهنگی و ایجاد پیوند معیشت و فرهنگ و هنر نیازمند تحولات سخت افزاری و نرم افزاری است.
برخی از دولت های سرزمینی برای حفظ و صیانت از حاکمیت ملی، از جذب مفاهیم جدید، بروز آسیب های احتمالی و ورود به فرآیند تغییرات و تهدید جامعه پذیری شهروندان، معمولاً از تعاملات فرهنگی پرهیز می کنند و اغلب هزینه سنگینی نیز متحمل شده و در چنین شرایطی تعیین واقعی هزینه فرصت تأمین مالی بنگاه های فرهنگی عمومی و حمایت از بنگاه های فرهنگی خصوصی، توسط دولت ها با مشکل مواجه می شود و علی رغم تخصیص منابع و اعتبارات به دلیل عدم اقبال به رویکرد اقتصادی با فقدان مهندسی مشاور فرهنگی، سهم فعالیت های در توسعه اقتصاد ملی مشخص نمی گردد.
غفلت از این معنا، جوامع را به تدریج با تحلیل فرهنگی و سازمان و سامان فرهنگی، رکود فعالیت ها، ادبار به تولید و آفرینش و کاهش مصرف کالاها و خدمات فرهنگی، تغییر رفتارهای فرهنگی و اجتماعی و گرایش به توافق بر ناهنجاریها، رشد یأس و ناامیدی و در نهایت با فقدان عدالت و تعادل اجتماعی و فاصله گرفتن از اقتصاد رفاه و بروز بحران های ملی مواجه خواهد ساخت.
در مقابل برای تغییر رفتار و نگرش در مدیریت استراتژیک فرهنگی، اصلاح ساختاری در حوزه فرهنگ و هنر تدوین استراتژی و انتخاب مدل منطقی توسعه فرهنگی، دستیابی به نظام آماری و جمع آوری اطلاعات، شفاف سازی و اطلاع رسانی فرهنگی، سنجش ارزش افزوده بخش فرهنگ و هنر در اقتصاد ملی، تعیین سهم فرهنگ و هنر در تولید ناخالص داخلی، تجهیز و تخصیص منابع لازم، طراحی و کارآمد نمودن نظام آموزش فرهنگی از پی آمدهای قهری اتخاذ رویکرد اقتصادی به فرهنگ و هنر به عنوان مناسب ترین گزینه برای توسعه فرهنگی و مهندسی اجتماعی است.
منابع:
۱- The Ecohomic Approach to Art and culture.
۲- Aesthetics.
۳- آلن پیکاک- ایلدریزو، اقتصاد فرهنگ و سیاست های فرهنگی، مترجم، اعظم محمد بیگی، مرکز پژوهشهای پیشنهادی معاونت فرهنگی و آموزشی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، ۱۳۷۶، ص ۵.
کلمة آنارشی (anarchy) به دو طریق معنا می شود: یک معنای مثبت و یک معنای منفی. آنارشی در کاربرد مثبت آن، یعنی معنایی که آنارشیست های مشهوری چون پرودون و کروپتکین از آن مراد میکردند، به معنای فقدان دولت و به این دلیل به معنای آزادی از قدرت قهری دولت است. کاربرد منفی و رایج تر آنارشی نیز بیانگر فقدان دولت است، اما دقیقاً به همین دلیل، به صورت شرایطی از بی قانونی و آشوب تصور می شود. به طور خلاصه آنارشی - جامعه بدون دولت- را می توان به عنوان یک آرمان یا به عنوان یک خطر تلقی کرد.
در واقع استدلالهای به نفع آنارشی ،به عنوان یک آرمان، هرگز در نظریه سیاسی جدی گرفته نشده است، چرا که عموماً تصور می شود که این آرمان به طور بدیهی غیرواقعگرایانه است.با این وجود میتوان این سخن را به نفع آن بیان کرد: قدرتمندترین ابزار مصیبت انسانی، چه در دوران گذشته و چه در دوران مدرن، دولت بوده است. هیچ جماعت جنایتکاری تا به حال حتی به گرد آن درجهای از وحشت و رنج نرسیدهاست که بوسیله دولت های تحت تسلط استالین، هیتلر، مائو یا پلپوت تحقق یافت .آیا میتوان جوامع بدون دولت بدتر از این جوامع دانست؟
مخالفان آنارشی، آنهایی که این کلمه را به معنای منفی به کار می برند، ممکن است پاسخ دهند که ما نباید در مورد موهبتهای دولت بر مبنای بدترین نمونههای آن قضاوت کنیم. آنها همچنین ممکن است بپذیرند که دولت واقعاً نامطلوب است، اما مجادله کنند که دولت شری ضروری است؛ به همان طریقی که برای مثال یک عمل جراحی گسترده برای بهبود بخشیدن به بیمار شری ضروری است. این طرح استدلال آشنا را به طرزی عالی می توان در افکار تامس هابز یافت. ایده او این است که دولت، که به صورت قدرت انحصاریِ اجبار مشروع تعریف می شود، امری ضروری است تا از جنگ همه علیه همه جلوگیری کند، عدالت را به اجرا درآورد و از بی گناهان و آسیبپذیران محافظت به عمل آورد.
آنارشیستهای مثبت به نوبه خود ممکن است پاسخ دهند که این مدعا نوعی مصادره به مطلوب کردن است؛ حقیقت این است که دستگاه دولت، مقصود نظریاش هرچه که باشد، ممکن است برای دست یازیدن به ظلم و بهره کشی از بی گناهان و آسیبپذیران مورد استفاده قرار گیرد. هنگامی که چنین وضعی رخ میدهد، انحصار کارآمد دولت بر قوه قهریه شرایط را بدتر می کند. آن گاه پرسش آنارشیستها این است که آیا به وجود آوردن و حفظ کردن بنیادی اجتماعی با امکان انحراف یافتنی این همه ویرانگر، عاقلانه است.
مقصود من حل و فصل کردن منازعه میان آنارشیست ها و مدافعان دولت نیست؛ بلکه می خواهم نشان دهم که تصور آنارشی را می توان به دو طریق متفاوت مورد ملاحظه قرار داد،و این که افرادی که برداشتی مثبت از آن دارند بنیادهایی فکری برای دیدگاهشان دارند. چنین ملاحظهای ضرورت دارد اگر قرار باشد که با سؤالی متفاوت مواجه شویم،این سوال که آیا ظهور اینترنت گامی در جهت آنارشی نیست؟زیرا اگر واقعا اینترنت چنین تاثیری داشته باشد، پیش از این که از این آنارشی استقبال کنیم یا از آن بهراسیم، باید سؤال کنیم که کدام معنای آنارشی مورد نظر است.
1
اینترنت دو خصلت بارز دارد: بینالمللگرایی (انترناسیونالیسم) و عوامگرایی (پوپولیسم). بین المللگرایی اینترنت صرفاً مربوط به این حقیقت نیست که اینترنت باعث ارتباط یافتن مردمانی از ملل مختلف میشود، چرا که بسیاری از ابزارها و فعالیت های انسانی دیگر نیز چنین کاری را انجام میدهند. نکته در این جاست که جست و جو در اینترنت کاملاً نسبت به مرزهای ملی بی اعتنا است؛ مردمانی که در غیر از فضای شبکه با هم غربیه هستند، بوسیله علائق مشترکی پیوند می یابند که هیچ ربطی به ملیتشان ندارد. اینترنت از این جهت در تضادی شدید با آنچه فیلسوفان «جامعة مدنی» مینامند قرار می گیرد، یعنی جامعه ای که خصوصیتِ آن پیوند دادن افراد بیگانه یا وحدت بخشیدن به آنها درون یک روال یا حوزة سیاسی است.
به همین دلیل اینترنت جدا از دلایل دیگر ،دارای این توان است که از لحاظ سیاسی ضدحکومت و برانداز باشد؛ اما شکل این براندازی بسیار عمیق است و این وضع صرفاً به خاطر این نیست که جاسوسان یا افرادی مانند آنها، به کمک اینترنت اکنون شیوهای تقریباً غیرقابل شناسایی از ارتباط با رهبران سیاسیشان را در اختیار دارند- امری که حقیقی و مهم است- یا این که تروریستها میتوانند در امنیتی نسبی اطلاعات را مبادله کنند؛ بلکه دلیل اصلی این وضع آن است که همة تعاملات بر روی شبکه می توانند بدون توجه به مرزهای ملی صورت گیرد. از آن جایی که جهان روابط بینالملل تاکنون عمدتاً به صورت روابط بین دولتها بوده است و وضع جدید به معنای آن است که اکنون فضایی در حال رشد از تماس و همکاری وجود دارد که دولتها، حتی در هماهنگی با یکدیگر کنترل ناچیزی بر آن دارند و از آن جایی که سلطه (authority) دولت- گرچه با قدرت (power) آن یکسان نیست- به طور غیرمستقیم بر آن قدرت تکیه دارد، این توان اینترنت در کاهش دادن قدرت دولتها از طریق به وجود آوردن فضایی برای فعالیتی بی اعتنا به آن، همزمان توانی برای کاهش دادن سلطة دولت هم هست. و به همین دلیل است که یک آنارشیست ممکن است از اینترنت استقبال کند.
دومین خصلت اینترنت عوامگرایی یا پوپولیسم آن است. در این مورد هم باید توجه داشته باشیم که این عوامگرایی نه در مرتبه ای سطحی بلکه در مرتبهای عمقی قرار دارد. در شرایط حاضر صلاحیت خاصی برای جست و جو کردن مطالب بر روی شبکه و مهم تر از آن مشارکتکردن در آن لازم نیست و هیچ نظام واقعی سانسوری که مشارکت افراد را در غیاب چنین صلاحیتهایی مانع شود وجود ندارد. تنها نوع سانسوری دولتهایی مانند دولت سنگاپور و یا شرکتهایی که دسترسی افراد را به شبکه ممکن میکنند، [برای جلوگیری از دسترسی به سایت های غیراخلاقی] پیشنهاد شده است مقصودی کاملاً متفاوت دارد. به علاوه با در دسترس بودن گسترده کامپیوترها در مدارس و کالجها و تأسیس کافههای اینترنتی، هزینه استفاده و وارد شدن به اینترنت آن قدر ناچیز شده است که از آنها هم کار چندانی برای مقابله کردن با عوامگرایی این سیستم به مثابه یک کل برنمیآید.
این خصلت عوامگرایانه اینترنت بیشترین شادی آنارشیستها را باعث میشود، چرا که به نظر می رسد امکان ایجاد اجتماع بینالمللی نوینی را به میان میآورد که در آن معمولیترین افراد میتوانند دسترس نامحدودی به جهان اطلاعات داشته باشد و کم اهمیتترین افراد میتوانند مستقیماً در شکلدهی به جهان دخالت کنند. افراد بر روی شبکه بر مبنای علائق و انتخابهای فردی خودشان عمل میکنند و همپیمان میشوند و انجام دادن چنین کارهایی تحت نظارت مرزهایی ملی یا قدرت هایی مسلط نیستند. تحقق آنارشی مثبت هنگامی کامل میشود که ما به این چشمانداز، تصویر دولتهای ناکامی را بیفزاییم که علی رغم قدرتهای قاهرشان عاجزانه به این وضعیت مینگرند.
گرچه این تحلیل و سناریویی که مجسم میکند، کاملاً تخیلی و بی اساس نیست، اما بر مبنای مفروضاتی است که نیاز به بررسی دارند. این سناریو تنها هنگامی واقعیت پیدا میکند که دسترسی نامحدود به دانش، باعث قدرت یافتن عموم باشد و بر همین قیاس در صورتی که ناتوانی در محدود کردن دانش به عامل تقلیل یافتن قدرت دولت شمرده شود.
دومین فرض این است که توانایی در مشارکتکردن در جهان اینترنت نیز به وجود آورندة قدرت یا به عبارت دیگر بوجودآورنده تأثیری بر پیامدها در جهان [واقعی] باشد.
یک نتیجهگیری مقدماتی مبنی بر این نظر که اینترنت ویژگیهای مثبتی برای آنهایی دارد که آنارشی را به عنوان یک آرمان تلقی می کنند، بیوجه نیست؛ اما تنها هنگامی کاملاً اثبات میشود که بررسیها، صحت برخی از مفروضات تعیینکننده در این نتیجهگیری را تاییدکنند.
2
برای ذهنی که آنارشی را به صورت شرایطی که باید از آن ترسید تلقی می کند، همان ویژگیهای اینترنت را که آنارشیستها تحسین میکنند، ممکن است نقص های آن شمرده شود. اینترنت زمینة کاملاً مستعدی برای توطئههای جنایتکارانه را در اختیار پستترین مخرج مشترک انگیزشهای انسانی میگذارد. البته چنین دیدگاهی هم دقیقاً همان مفروضات را می پذیرد، و بنابراین در معرض همان تردیدهایی قرار می گیرد که برای دیدگاه اول ذکر شد. کمترین چیزی که در این مورد می توانیم بگوییم این است که موضع بدبینانه نه ضعیف تر و نه قوی تر از موضع خوش بینانه است.
اما یک مسیر فکری دیگر وجود دارد که ارزش کاوش را دارد. این نظریه بر این ایده استوار است که اینترنت بیشتر از آنارشی سیاسی، آنارشی اخلاقی را ترویج می کند و این که آنارشی اخلاقی ذاتاً ویرانگر است. برای بررسی این موضوع لازم است که نگاهی کمی دقیق تر به ایده تربیت اخلاقی بیندازیم .در این جا من تنها میتوانم طرح مجملی از روندی فکری را ارائه دهم که برخی از تأکیدات نسبتاً جزیی در آن بر روان شناسی اخلاقی تکیه دارند.
من از کلمه «پسندها» (preferences) به عنوان اصطلاحی ژنریک برای آن انگیزش های انسانی مثل اشتیاق، علاقه، کنجکاوی و غیره استفاده خواهمکرد که نوعی عنصر سنجشی مثبت در خود دارند و در مقابل آنهایی قرار میگیرند که سبعانهتر هستند، مثل ترس، خشم، آشفتگی و غیره. «پسندها» به این معنا دست کم تا حدی طبیعی هستند؛ به این معنا که پیش از این که اجتماعیشدن استقرار یابد، حتی شاید پیش از آن که اجتماعی شدن آغاز شود، برخی از چنین پسندهایی در انسانها وجود دارند و ما میتوانیم بر اساس آنها رفتارهای انسانها را توضیح دهیم. فرآیند اجتماعیشدن فرد را میتوان به عنوان پالایش این پسندها از طریق فرآیند پذیرش تأثیرات خارجی تلقی کرد.
بنابراین به این معنا،میل به بیانکردن خود امری طبیعی محسوب میشود؛ بدون چنین میلی انسانها زبان نمیآموزند.اما این پسند،فی نفسه، به معنای واقعی کلمه،متنافر (incoherent) است؛ تنها با بهدست آوردن زبانی توارثی و ابداع نشده است که این میل را می توان به درستی درک کرد.[اما از طرف دیگر] کسبکردن چنین زبانی به تسلیمشدن این میل طبیعی به خودبیانگری، در برابر قواعد جامعه سخنگویان آن زبان وابسته است.
به نظر من چیزی شبیه مثال بالا را میتوان در مورد اخلاقیات هم بیان کرد. تکانههای طبیعی که در کانون اخلاقیات قرار دارند و به عبارتی، بنیادی فعال برای خودآگاهی اخلاقی را تشکیل می دهند، هرچه که باشند، هنگامی چارچوبشان معین میشود که در معرض فرآیند پالاینده مجموعه ای به ارث رسیده و ابداع نشده از ارزشها و آداب قرار گیرند. به نظر من اشتباه هست که تصور کنیم امور به علت آن که تمایل به آنها وجود دارد، دارای ارزش می شوند؛ برعکس امیال ما هنگامی شکل میگیرند که آنها را با آنچه میآموزیم تطبیق میدهیم ،تطبیقدادن با آنچه تجربه جمعیِ به ارثرسیده میل داشتن به آنها را دارای ارزش میداند یا به عبارت دیگر آنها را ارزشمند تلقی میکند. بنابراین برای مثال، به عقیدة من علاقه به موسیقی، یک پسند طبیعی است، اما در عین حال علاقه ای است که پختگی خود را از طریق تطبیق یافتن با یادگیری دربارة اشکال و ترکیببندیهای موسیقیایی بدست می آورد که تجربة جمعی آنها را اهدافی مناسب برای تحقق یافتن آن پسند میشمرد.
بر این اساس، تربیت اخلاقی در سال های اول زندگی آشکارتر است، اما به طوری بی پایان ادامه می یابد و در همه مرحله شکل آن مشابه است، در معرضقراردادن و تعدیلکردن پسندهای طبیعی با تأثیرات روند اجتماعیشدن. این روند، هماهنگ شدن پسندهای انسانهایی را که در غیر این صورت جدا از هم میبودند، را به عنوان پیامدی مطلوب باعث خواهد شد. و بنابراین بوجود آوردن جامعة متمدن را ممکن می کند. به طور خلاصه تربیت اخلاقی یک روند اجتماعیشدن است، و بنابراین به نظر من اتفاقی نیست که معمولاً منحرفان جدی اجتماعی، مثلاً قاتلان زنجیره ای، به شکلی ریشهای به علت سابقه اختلال روانیشان از خودبیگانه شدهاند.
اکنون نکته تکاندهنده در مورد اینترنت این است که شکلگیری آنچه را که من «هم آمیزی مطلق علائق» مینامم ممکن و حتی تشویق خواهدکرد.منظور من از این اصطلاح این است که توانایی پرسهزدن صرف در شبکة ساختارنیافتهای از پسندها است که صرفا مجال همسانی (congruence) - و نه هماهنگی (coordination)- را فراهم میآورد. وبگردها این فرصت را دارند که در جست و جوی افراد با روحیههای مشابه با خود باشند و آن نوع تأثیرات اصلاح و تزکیه کننده را که در فرآیندهای طبیعی یادگیری عمل می کنند نادیده بگیرند. این وضعیت بارزتر از همه شاید در مسائلی مانند شبکه های پورونوگرافی کودکان خود را نشان میدهد که مانعی در برابر جلوی پسندهای شریرانه وجود ندارد، چرا که وبگرد میتواند آن چیزهایی را که مانع این نوع پسندها می شوند، نادیده بگیرد و سپس تمایل این وبگرد با دریافت کردن پاسخ های تأییدکننده از جانب افراد دارای پسند مشابه، تقویت میشود.
پیامد منطقی چنین وضعیتی فروپاشی اخلاقی است و نه یگانگی اخلاقی. این فروپاشی به معنای بد کلمه آنارشیستی است، چرا که وسیلهای برای انتشار یافتن و به هم پیوستن پسندها خودساختهای از هر نوع است. یقیناً چنین وضعیتی هرگز نمی تواند مطلق شود، چرا که همیشه درجهای از ارتباط مورد نیاز است، ارتباط برقرارکردن به نوعی زبان نیاز دارد و این امر به نوبه خود به تسلیم کردن پسندهای شخصی به تأثیرات اجتماعیکننده- به طریقی که پیش از این توصیف شد- نیاز دارد. علاوه بر این خود پیوندیافتن پسندهای خودساخته به فعالیتی همگام و به میزانی از نظم و انضباط اجتماعی نیازمند است. اما آنچه که این روش نوین برقرار شدن تماس بین انسانها امکانپذیر میکند، انتشار یافتن گستردهتر تمایلات آزاد شده، بدون تأثیرات پالایندهای است که به طور طبیعی بر آنها لگام میزند و آنها را محدود میکند.
3
مقصود من از این خط فکری به راه انداختن جاروجنجال نیست. تنها مقصود این است که یادآوری شود اینترنت در واقع ابزاری با امکانات جدید است که باید به درک عمیقی از آن رسید. منظور من از ترسیم این خط فکری که نتیجهگیری معینی را به دست میدهد، برانگیختن بحث در این مورد است و نه مانعشدن از سایر نتیجهگیریها. مسئله مهمتر اینکه اگر مدعاهایی را که مطرح کردم بتوان ثابت کرد، هیچ استلزام صریحی از نحوه عمل در برابر آنها به دست نمیآید، اگر اصلاً بشود عملی در این باره انجام داد.
و شاید خودتان هم چنین اىمیل هایى را فرستادهاید. تامل درباره این پدیده بیانگر نوعى بىتوجهى به افرادى است که با آنها از طریق ایمیل ارتباط برقرار میکنیم؛ به این معنا که در ارتباط اینترنتى برخلاف ارتباط مستقیم و غیرمجازى نیاز به ابراز خودکار توجه و احترام به عنوان پیششرط ارتباط وجود ندارد و احتمالاً بسیارى از افرادى که اىمیل هاى تند و توهین آمیز براى افراد ناآشنا مىفرستند، غیرممکن است در یک ارتباط با یک فرد غریبه به صورت رو در رو چنین سخنانى را اظهار کنند.
تا حدى این تفاوت را مىتوان بر مبناى خصوصیات واضح اىمیل توضیح داد:
اول آنکه: اىمیل معمولاً به طور خودانگیخته و فورى نوشته مىشود و بنابراین احتمال بسیارى وجود دارد چیزهایى با عجله در یک اىمیل نوشته شود که اگر فرد زمانى را صرف تامل میکرد، اصلا آنها را بیان نمىکرد.
دوم آنکه: اینترنت تسهیلکننده نوعی ارتباط تقریباً گمنام است. بنابراین ما در زندگىهاى مجازىمان بر روى اینترنت با احتمال بیشترى ممکن است با افرادى ارتباط برقرار کنیم که هرگز ملاقاتشان نکردهایم و قرار هم نیست ملاقاتشان کنیم و آنها هم چیزى درباره ما نمىدانند.
در چنین وضعیتى احتمال بیشترى وجود دارد که ما با این افراد به طریقى رفتار کنیم که گویى آنها سوژه هاى کاملاً انسانى نیستند.
سوم آنکه: ارتباط از طریق اینترنت همراه با فاصلهاى جغرافیایى است که بسیارى از موانع را که براى ابراز رفتار پرخاشگرانه در دنیاى واقعى و غیرمجازى وجود دارد، برطرف مىکند.
دست کم به خاطر فرستادن اىمیلى توهینآمیز مشتى حواله صورت شما نمىشود، در حالى که در ارتباطى رو در رو چنین واکنشى به ناسزاگویى بسیار محتمل است.
گرچه همه این عوامل مهم هستند، اما تنها بخشى از ماجرا را بیان مىکنند. امرى که به همان اندازه مهم این است که قواعدى که ما براى استفاده از اىمیل آموختهایم، بسیار سردستىتر از سایر اشکال ارتباط نوشتارى است. براى مثال بسیارى از افراد هنگام نوشتن اىمیل به قواعد نامه نویسى مانند اداى احترام آغازنامه، استفاده از حروف بزرگ، جملات کامل، عبارت تعارفآمیز انتهاى نامه و مانند آن و حتى گاهى املاى صحیح کلمات فکر نمىکنند.
امتیاز این غیررسمى بودن در مرتبه اول افزایش سرعت است؛ اما این امتیاز در اغلب موارد به قیمت بىتوجهى به شخصى که اىمیل را مىخواند، تمام مىشود.
قواعد استفاده از اىمیل براساس این فرض هستند که در ارتباط بیش از همه محتواى پیام است که اهمیت دارد و نه برداشتها و احساسات شخصى که پیام را دریافت مىکند.
این نحوه ارتباط بسیار متفاوت از نوشتن نامه معمولی است که در آن بسیارى قواعد سبکى سنتى، که برخى از آنها هنوز هم رایجند، دقیقاً براى برقرارى ارتباطى محترمانه، گرچه کلیشهاى، با دریافتکننده نامه به کار مىروند، مثلاً عدم ابراز احترام در ابتداى یک نامه کاغذى در بسیارى اوقات علامتى از بىاحترامى شمرده مىشود.
ادعاى من این نیست که افرادى که با یکدیگر اىمیل مبادله مىکنند براى همه احترامى قائل نیستند، مسلماً در بسیارى موارد این گونه است.
مسئله اصلى این است که ضرورتى براى نشان دادن چنین توجه و احترامى احساس نمىشود. در بسیارى از اىمیل هاى کوتاه و سطحى که افراد روزانه براى یکدیگر مىفرستند چنین توجهى دیده نمىشود؛ و در نتیجه گرایشى به بىتوجهى به اینکه اىمیل ها چه اثرى بر گیرنده دارد - هنگامى که محتواى پیام چنین توجهى را ایجاب مىکند (مثلاً هنگامى که اى میلى توهین آمیز فرستاده مى شود) - وجود دارد.
به عبارت دیگر غیررسمى بودن و سرعت ارتباط از راه اىمیل در شرایطى معین ضرورت مسلم اخلاقى رفتار با افرادى را که با آنها ارتباط برقرار مىکنیم، به عنوان سوژههاى کامل انسانى بر هم مىزند.
از دیدگاه دکتر عاملی فضای مجازی مولود به وجود آمدن صنعت ارتباطات حاضر با غایب است. از زمانی که صنعت ارتباطات در قالب علائم مورس شکل گرفت انسان برای اوّلین بار توانست ارتباط با غایب را در بستر جهان فیزیکی تجربه کند. بعد از این نوع ارتباط، یک نوع ارتباط تک سویه و مجازی در قالب تولیدات سینمایی، رادیویی و تلویزیونی شکل گرفت. از این به بعد است که ما شاهد یک فضای ارتباطی جدید با ویژگیهای منحصر به فرد هستیم.
به گفته دکتر عاملی، جهان مجازی به معنای واقعی یک جهان است. یعنی تمام ظرفیتهای جهان واقعی را درون خودش تکرار میکند. بسیاری از مقولههای جدی زندگی روزمره مثل کار و شغل ، نظام بانکداری، خرید و فروش و حتی سرگرمیها را نیز میتوان در آن یافت، جهانی که جهان همهرسانه نیز هست. رادیو، تلویزیون و سینما همه نه با کاراکتر خودشان بلکه با کاراکتری کاملا متفاوت در این جهان تکرار میشوند.
عضو هیئت علمی دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران در پاسخ به این سئوال که ایران چقدر وارد این جهان مجازی شده است، میگوید: ما بصورت جدی وارد این جهان شده ایم و اجزاء جدی از عناصر ایرانی وارد این جهان شده است و می توان گفت ما از یک "ایران مجازی" با خصیصه خاص ملی این جهان برخوردار شده ایم. برای ورود کاربردی به این جهان به یک زیر ساخت قوی صنعتی نیازمند هستیم که در درجهی اول صنعت مخابرات است.
البته در این رابطه نیز در ایران قدمهایی برداشته شده است. به خصوص در تهران 220 کیلومتر کابل نوری کشیده شده است که یک زمینه سخت افزاری مناسب برای شکل گیری "تهران مجازی" فراهم آورده است.
به نظر من اینترنت پر سرعت یک ضرورت قطعی برای این فضاست. باید یکسری اقدامات اولیه در این زمینه برداشته شود، اقدامات اولیه به این معنا که اولا فرهنگ مجازی باید در ایران توسعه پیدا کند، ما یکی از پر سرعتترین ضریبهای استفاده از اینترنت را در خاورمیانه داشتیم یعنی 2900 درصد رشد در 5 سال گذشته.
این نشان دهنده این واقعیت هست که جامعه ایرانی به لحاظ فرهنگنی، از انگیزه گسترده حضور و زندگی مجازی برخوردار است. این انگیزه و معرفت اجتماعی، منبع قدرتمندی اسب برای بهره گیری از کارکردهای حرفه ای و معیشتی این فضا.
وی اینگونه ادامه میدهد که: از طرف دیگر تجربهی این فضا در کشور ما توسعه پیدا کرده است. ما حدود یک میلیون بلاگر در تهران داریم که لزوما همهی آنها فعال نیستند ولی این نشان دهندهی یک جامعه جدی در فضای مجازی است. نهادها و سازمانهای ما همه دارای وبسایت هستند. حتی اشخاص نیز به ایجاد وبسایت علاقه نشان دادهاند. بخشی از نقل و انتقالات ما در بانکها مجازی شده است.
این مجموعه نشان از یک روندهای جدی جهت حضور در فضای مجازی است. قدم های خوبی برداشته شده است، اما ایدهآل نیست و نمیتوان آن را با کشورهای توسعه یافته مقایسه کرد. به نظرم هنوز نه از ظرفیتهای کافی برخوردار هستیم و نه از آنچه داریم به خوبی استفاده میکنیم. در واقع جهان مجازی ما یک جهان رها شده و غیر هدفمند است. این فضای غیر حرفه ای و غیر کارکردی می تواند ما را صرفا گرفتار آفت های این فضا کند و از مزایای این فضا بی بهره بمانیم.
از نگاه دکتر عاملی، دانش فضای مجازی در کشور ما بسیار دانش ضعیفی است . حتی میتوان این ادعا را نیز داشت که جامعه مهندسی ما نیز از ظرفیتهای فضای مجازی و زیرساختهای آن و ساختمان متفاوت آن نسبت به فضای واقعی، مطلع نیست.
ما نیازمند آنیم که یک آموزش ابتدایی عمومی در کشور ایجاد کنیم. مثلا آموزش این مطلب که تفاوت یک کتاب در این فضا با یک کتاب چاپی چیست و یا اینکه وقتی یک کتاب در قالب صفحات وب قرار میگیرد ساختارش چگونه تغییر میکند. اولا تبدیل به عدد میشود پس شما هر تغییری در این کتاب میتوانید ایجاد کنید یعنی مثل اعداد ریاضی میتوانید با آن کار کنید.
نکتهی دیگر اینست که کتاب مجازی از امکان جستجوی متفاوت برخوردار است. شما در کتاب چاپی باید حتما یک سری منابع داشته باشید. منبع شما باید در متن هم چاپ شود ولی در فضای مجازی میتوان از هایپرلینک استفاده کرد و کتاب در واقع فقط یک کتاب نیست، بلکه از طریق یک نظام بین متنی تبدیل به یک "همه کتاب در موضوع خود" می شود.
هر جایی که متعلق به دیگران است را میتوان هایپرلینک کرد و این هایپرلینک یک "جهان کتاب در کتاب" به وجود میآورد. به این ترتیب شما میبینید که یک کتاب دایرهالمعارفی در حوزهی کاری خودش است. بنابراین کتاب دیجیتال با کتاب چاپی تفاوت عمده دارد. بسیاری از مقولات دیگر هم همین خصیصه را دارند.
نکتهی دیگری که باید به آن توجه کرد اینست که خیلی کارهایی که انجام میشود، انسان با بنیادها و زیر ساختهای آن آشنا نیست. فضای مجازی از لحاظ انجام کار، یک "فضای خود راهبر" است. یعنی وقتی شما وارد آن میشوید با یک ساعت وقت گذاشتن میفهمید که باید چه کاری در آن انجام دهید. خودش راه را نشان میدهد، بنابراین کار با آن راحت است اما نسبت کارایی فرد در این فضا بستگی به دانش مجازی خود فرد دارد.
عضو گروه ارتباطات دانشگاه تهران همچنین در این خصوص که دانشگاه مجازی از چه ویژگی متفاوتی برخوردار است میگوید.: دانشگاه مجازی از دانشگاه واقعی جدا نیست. دانشگاه مجازی مبتنی بر تجربههای دانشگاه واقعی است یعنی در دانشگاه مجازی نیز تلاش می شود همه عناصر کلاسی و دانشگاهی در دانشگاه واقعی بکار گرفته شود، با این تفاوت که کلاس در فضای دیجیتال، واقعی مجازی، غیر مرکزی و تعاملی همزمان با ظرفیت همه جهان تحقق پیدا می کند. در این فضا کلاس، فضای آموزشی، تعامل استاد و دانشجو و جایی برای کنارهم بودن دانشجویان و حتی حس مسئولیت حضوری کلاس فراهم شده است.
بنا براین حس یادگیری در یک فضای جمعی در دانشگاه مجازی نیز پیش بینی شده است.
درون این فضا نیز گاهی امکاناتی را به وجود میآورند که قویتر از جهان واقعی است. به نوعی حس جمعی را به وجود میآورند و ساعت مشخص میگذارند. این فضا غیر مرکزی و پراکنده است. ممکن است یک نفر در امریکا باشد و یک نفر در تهران، اما با ساعت مشخص میتوانند در یک فضای زنده به تعامل با استاد بپردازند. در واقع دانشگاه مجازی از خصلت چند فرهنگی، چند مکانی و چند ظرفیتی بالا برخوردار است.
سرعت در فضای آموزش مجازی خیلی بیشتر از فضا ی واقعی است و آموزش بسیار متراکم است. برخلاف فضای واقعی که استاد ممکن است با تاخیر و تانی مطالب را به دانشجو منتقل کند، در فضای مجازی فرایند آموزش سریعتر است یعنی فرد نیازمند سرعت است.
نقدی که برخی به آموزش مجازی دارند نیز همین است چرا که دانشجویانی که عادت به فضای مجازی ندارند نمیتوانند خود را سریع وفق دهند، اما طبیعت این فضا هیجان و سرعت است و در واقع با ذهن آنالوگ در این فضا حرکت کردن، امکان پذیر نیست.
کسانی در این فضا موفق خواهند بود که تجربهی فضای واقعی را داشته باشند. این سیستم خیلی نظام مند است و پیچیده تر از دنیای واقعی است. بنابراین ذهن باید خیلی به مقولههای واقعی نزدیک باشد تا بتواند این مجاز را بسازد.
اصلا جهان واقعی آمده تا بگوید که در کنار فضای واقعی و با توانایی های فضای واقعی ولی با ضریب قدرت بیشتر قادر به ارائه خدمات است. تلاش این فضا "تولید واقعیت تقویت شده" است. بنابراین طراحان این فضا باید بصورت گسترده و عمیق فیزیکی و در عین حال مجازی فکر کنند و این پاردوکس جدی تعامل بین این دو جهان است.